وصیت نامه ی شهدا 4 ( محسن کرمی )
وصیت شهدا عنوان مسابقه ایست که در آن اعضای گروه مانند اعضای گردان شهدا تلقی میشون .
به این معنا که مهلت چندانی برای نوشتن وصیتنامه ندارند و از طرفی باید مهمترین نکات بعدی را به دیگران آموزش دهند .
اهداف :
1. آشنایی با وصیت شهدا
2 . نزدیکی به شهدا
3 . خلاقیت
4 . ایجاد آرمانهای دینی و مذهبی
ما جزو گردان شهدا هستیم . ارباًاربا شدن سرنوشت ماست . انگشت قطع شده ی دست راستم ، پای مجروحم و گوشت جدا شده ی کتفم را فراموش کرده ام . آرزویی بزرگتر دارم - سر – آری ، سر باید داد در راه این منتها هدف . باید چشمها را ، دستها را ، رگ گلو را باید هدیه داد.
آنکه خواستار حسینی شدن است باید خیزران به لب بزند .باید می به سر بریزد .
همیشه شهادتی بی درد میخواستم . غافل از آنکه تا بند بند وجودت از هم جدا نشود ، تا هستیت در آتش عشق نسوزد و خاکسترت را باد نبرد و در یک کلام تا عاشق ذوالعشق نباشی شهادت به تو روی نخواهد آورد . چرا که شهادت وصال عاشق و معشوق است .
ولی اکنون دانستم که شهادت شهود است . چه با چشم چه با دل ، چه با مرگ و چه بدون آن و ما را که توان دیدن یار جز به خواب نبوده است ، آرزوی شهادتی همراه مرگ در دلمان نهفته بود .
اکنون لحظاتی بیشتر تا وصال نمانده است . بوسه بر این ترکشها باید زد، و چه زیبا وسیله ایست برای وصال .وسیله ی نجات .
عشق را به چشم میبینم .
عشق را مجبور ساختم تا با قلم اشک ، هرآنچه در سبد عقل دارد بنگارد
عشق با کاوشی چند دین را تنها راه نجات معرفی میکند . اما دین را چگونه در یابیم . اینجاست که ندای معصوم راهگشای مشکلهاست : من کان عاقلاً کان له الدین
آری عقل . آری تفکر . آری اندیشه
گدایان دنیا چه میدانند عقل را . چه میفهمند سردادن را .آنانکه دین را وسیله ی دنیا قرار میدهند چه میفهمند عشق مهدی عجل الله را . چه میفهمند اندوه پیوسته و دلی شکسته را .
آری . عقل و برهان و قرآن یکیست .چرا که حق ، منشا کلام حق است . چه برهان ، چه قرآن
ما را ملائک صدا میزنند و دوستان بالاتر از ملائک دعوت امام زمان خویش را لبیک میگویند .
ما هر چه کنیم کم است او هرچه دهد بسیار
یا من یعطی الکثیر بالقلیل