حضرت عمار از نظر رسول خدا صلوات الله علیه و برخی دگر
گفتار پیامبر و صحابه دربار عمار
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند:
1- ان عماراً مع الحق و الحق معه، یدور عمار مع الحق اینما دار و قاتل عمار فی النار
(الغدیر، ج9، ص 25/ طبقات ابن سعد، ج 3، ص 187)
عمار با حق است و حق با او، حق هر جا باشد عمار با اوست. قاتل عمار در آتش است.
2- ملی عمار ایماناً الی مشاشه
عمار، تا استخوان نرمه سرش ، لبریز از ایمان بود.
نقل دیگر: ملی عمار ایماناً الی أخص قدمیه (الغدیر، ج 9، ص 25/ شرح ابن ابن الحدید، ج 10، ص 103و 104)
عمار تا کف پاهایش، لبریز از ایمان بود.
3- عمار ما عرض علیه امران الا اختار الارشد منهما
(الغدیر، ج9، ص 25)
هر گاه دو موضوع به عمار عرضه میشود تا یکی از آن دو را برگزیند، او حتماً آن را که در رشد و صلاح نقش بیشتری دارد، بر میگزیند.
4 ـ اشتاقت الجنة الی اربعة: علی و عمار و سلمان و بلال
روایت دیگر:
اشتاقت الجنة الی اربعة: علی و عمار و سلمان و مقداد (همان)
5- من عاد عماراً عاده الله و من ابغض عماراً ابغضه الله
(اسد الغابة، ج 2، ص 46/ شرح ابن ابی الحدید، همان)
هر که با عمار دشمنی کند، خداوند با او دشمنی کند و هر کس با او کینه توزی نماید، خداوند با او دشمن است.
6- ما القریش و عمار. یدعوهم الی الجنة و یدعونه الی النار. قاتله و سالبه فی النار
(تاریخ ابن کثیر، ج 9، ص 168/ الغدیر، همان ص27)
قریش را با عمار چه کار؟ او آنها را به سوی بهشت دعوت میکند و آنها او را به سوی دوزخ، کشند عمار و کسی که لباس و اسلحهاش را میرباید در آتش دوزخند.
7- ان عماراً جلدة بین عینیّ و أنفی
(سیر ابن هشام، ج 2، ص 143)
همانا عمار، پوست بین چشمان و بینی من است.
عایشه میگوید: درباره هر یک از صحابه اگر خواسته باشم سخنی در لغزشش بگویم، میتوانم، جز عمار یاسر.
(شرح ابن ابی الحدید، ج 10، ص 103/ الغدیر، همان)
عبدالله بن مسعود میگوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم:
اذا اختلف الناس کان ابن سمیه معالحق (تاریخ ابن کثیر، ج 7، ص 270)
اگر مردم در موردی اختلاف داشتند، فرزند سمیه (عمار ) با حق است.
ـ حجاج بن یوسف ثقفی، استاندار کوفه در زمان عبدالملک که قاتل کمیل، قنبر، سعید بن جبیرو... است به ابو الغاویه - قاتل عمار- گفت: اگر تمام مردم سراسر زمین در خون عمار شرکت میکردند ، همه آنها وارد دوزخ می شدند.
(قاموس الرجال ج 7، ص 111)
ـ عمربن خطاب روزی در مجلس خصوصی خود خباب بن ارت را احترام بسیار کرد و استقبال گرمی نمود و گفت: ما احد احق بهذا لمجالس الا ان یکون عمار بن یاسر
(شرح ابن ابی الحدید، ج 18، ص 172)
کسی به این مجلس، سزاوارتر از عمار یاسر نمیباشد.
ـ ولایت پذیری و ارادت عمار به علی علیه السلام و آل علی
ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی پس از اتفاق جریانی طولانی و شیرین فرمودند:
فابشریا ابا الیقظان فانک اخو علی فی دیانته و من افاضل اهل ولایته و من المقتولین فی محبته تقتلک الفئة الباغیة و اخر زادک من الدنیا ضیاح من لبن و یلحق روحک بأرواح محمد و آله الفاضلین، فأنت من خیار شیعتی
(بحارالانوار، ج 22، ص 334)
ـ شرکت عمار در تشییع پیکر مطهرفاطمه سلام الله علیها و نماز بر او
صاحب بیتالاحزان میگوید: چند نفر در تشییع و خاکسپاری حضرت زهرا سلامالله علیها حضور داشتند: حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، عقیل، زبیر، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار و علی علیه السلام در وصف نماز بر پیکر حضرت زهرا سلامالله علیها ضمن نام بردن از سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه و عبداللهبن مسعود میفرمایند:
و أنا اما مهم و همالذین شهد و الصلوة علی فاطمة
(بحار الانوار، ج 22،ص 326)
من امام آنها بودم و آنان کسانی بودند که در نماز بر فاطمه سلامالله علیها شرکت داشتند.
- وفاداری عمار به آی مودت:
قل لا أسئلکم علیه أجراً الا المودة فی القربی (شوری /23)
ای پیامبر: بگو از شما پاداشی بر رسالت خود نمیخواهم، جز دوستی با اهل بیتم.
امام صادق علیه السلام میفرماید: و الله ما و فی بها الاسبعة
(نور الثقلین، ج 4، ص 570 /بحار الانوار، ج 22، ص 321)
به خدا قسم کسی به این آیه وفا نکرد، مگر هفت نفر:
سلمان 2- ابوذر 3- مقداد 4- عمار 5- جابر بن عبدالله 6- غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله ثبت 7- زید بن ارقم
- اجابت چهار نفر از دعوت علی علیه السلام پس از دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و مراجعه به خانه های اهل بدر و پیشگامان اسلام برای احقاق حق خود.
و دعوتهم الی نصرتی فما أجابنی منهم الا اربعة رهط: سلمان و عمار و ابوذر و المقداد
(احتجاج طبرسی، ج1، ص 98)
آنها را برای یاری دعوت کردم، اما جز چهار نفر دعوت مرا پاسخ نگفتند.
هنگامی که علی علیه السلام را به اجبار به سوی مسجد بردند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و بریده اسلمی به حمایت پشت سر او حرکت کردند و به مخالفان گفتند:
«ما اسرع ماخنتم رسول الله صلی الله علیه و آله و أخرجتم الصغاین امتی فی صدورکم»
چه قدر سریع به رسول خدا خیانت کردید و کینههای سینههایتان را آشکار نمودید.
و در مسجد، ابوذر و مقداد و عمار برخاستند و آشکارا به علی علیه السلام گفتند:
ما تأمر؟ و الله ان امرتنا لنضربن السیف حتی نقتل
(بحارالانوار قدیم، ج 8، ص 56)
چه دستور میدهی؟ به خدا اگر دستور دهی، با شمشیر میزنیم تا آنان را به قتل برسانیم.
حضرت فرمود: «وصیت و عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله را به یاد آورید که امر به صبر نموده است.»